زهره گلیزهره گلی، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 3 روز سن داره

یکی یه دونه زهره دردونه

سفر علمی

  هفته اول خرداد بود که با دخمری به همراه مامان بزرگ (مامان بابا) رفتیم برا امتحانای من. شکر خدا به خیر و خوشی گذشت و با وجود مامان بزرگ دغدغه زهره رو نداشتم (دستش درد نکنه). هرچند  امتحانام کمی مشکل بودن اما با آرامش گذشتن.با دو نفر از دوستام با هم درس می خوندیم و  یه وقتایی که خسته می شدیم می زدیم به گردش... سفرنامه تو راه یه بهار خانوم  میومد پیش زهره، که.... تصمیم گرفت زهره رو نقاشی کنه... خیلی شبیه ان نه؟! خانه زیبای دانشجویی ما.... گردش های دسته جمعی... زیارت قبول گلم عجب نعمت بزرگیه کالسکه اینم دخمری که ی...
30 خرداد 1392

بازی وبلاگی

بالاخره امتحانای من تموم شد و البته به خیر و خوشی گذشت شکر خدای مهربون،  با تشکر از  مامان طهورا جون و مامان حنانه زهرا جون  بابت دعوت به بازی...   سه تا دوست عزیزی که می خوام دعوت کنم: 1- آبجی گلم مامان ضحی نازی 2- مامان فاطمه ناناز 3- مامان  فاطمه خانوووم  پیش نوشت: آبی ها شوخکی  سبزها راستکی بزرگترین ترس در زندگیت؟ سوسک عاقبت به خیر نشدن اگه 24 ساعت نامرئی می شدی چی کار می کردی ؟ ریا می شه نمی گم.... سوالای امتحانامو کش می رفتم... اگر غول چراغ جادو توانایی برآورده کردن یه آرزو بین 5 الی 12حرف داشته باشه  ...
27 خرداد 1392
1